به گزارش قدس انلاین، قطب الدین حیدر از مشاهیر و عارفان به نام اواخر قرن ششم و اوائل قرن هفتم (درگذشته به ۶۱۸ ه.ق)، سرسلسله طریقت حیدریه بوده است، به نحوی که او را صاحب باطن، مجذوب مطلق و اهل رياضت و كرامت توصيف كرده اند که به زاوه مهاجرت کرده و در همانجا در بحبوحه یورش های ویرانگر مغول درگذشته و مدفون شده است.
قطب الدین حیدر (618- 508 ق) از شخصیتهای ممتاز عرصهی عرفان و تصوف است. اگرچه زادگاه او کاملاً مشخص نیست، اما مدفن او تربت حیدریه می باشد و به لحاظ اینکه اغلب نویسندگان و تاریخ نگاران عنوان تربت حیدریه را به این شخص منسوب میکنند بیشک وی یکی از رجال برجسته این ناحیه بوده است.
به احتمال فراوان قدیمیترین مآخذی که نام و نسب کامل قطب الدین حیدر را مورد بررسی قرار داده است «تاریخ بناکتی» یا «روضه اولی الالباب فی معرفةالتواریخ و الانساب» است. اما متأسفانه نوشته بناکتی ابهامات دیگری را برمیانگیزد، چرا که ضمن شرح فتوحات چنگیز به سال 618 ق و اوصاف تسخیر ماوراءالنهر و ازجمله سمرقند و خوارزم به دست او، به ذکر نام و لقب قطب الدین و تاریخ وفات او پرداخته است. بناکتی به گونه ای این مطلب را متذکر شده که گویی قطب الدین حیدر به همراه سپاهیان مغول بوده، یا در راه سفر یا در حال گریز بوده است.
عجیب تر اینکه در شرح بناکتی صحبتی از ولایت زاوه نیست و هنوز لشکریان مغول به این نواحی خراسان نرسیده اند، پس پرسش این است که قطب الدین حیدر در این شرح و اوصاف بناکتی چرا ذکر شده و از کجا آمده و به کجا میرفته است؟ برای روشن شدن این مطلب ناگزیر می بایست به نوشته بناکتی رجوع نماییم چنانکه وی گزارش میدهد: «چنگیزخان و لشکریان متوجه سمرقند شدند و در سال مار، موافق مشهور سنه ثمان عشر و ستمائه (618 ق) بعد از قتل و نهب بسیار در فصل تابستان سمرقند بگرفت […] و اوکتای به جانب خوارزم فرستاد […]، چنگیزخان چون آوازهی شیخالمشایخ نجم الدین ابوالخباب احمدبن عمربن محمدبن عبدالله الخیوقی فیالخوارزمی رحمةالله علیه شنیده بود، بدو پیغام فرستاد که خوارزم را قتل و نهب خواهم کرد، آن بزرگ از آنجا بیرون آید، شیخ مسموع نداشت و در آن عزا شهید شد و هم در این سال پیش از عبور چنگیزخان از آب موی (جیحون) به شش ماه، شیخ قطبالدین حیدربن تیموربن ابوبکربن سلطان شاه خان السالویه- و او صد و ده ساله بود- در راه وفات یافت. چنگیزخان جبهنویان را از قوم بیستون با یک تومان (ده هزار نفر سپاهی) لشکر به رسم قراولی در مقدمه بفرستاد...»
به این ترتیب نوشتهی بناکتی مشخص میکند که قطب الدین حیدر در راه وفات یافته است. از آنجا که مورخ تاریخ بناکتی، اهل شهر بناکت از نواحی ماوراءالنهر بوده و کتاب خود را در سال 717 ق. تألیف نموده است که این تاریخ 99 سال بعد از فوت قطبالدین حیدر است، به احتمال فراوان وی مطلب مزبور را از منابع دیگری اخذ کرده است. از این رو عطاملک جوینی به سال 658 ق در شرح مبسوط تسخیر سمرقند توسط چنگیزخان و واقعه خوارزم که ذکر نموده است، اشارهای به قطبالدین حیدر نداشته است.
بر این اساس از نوشتهی بناکتی چنین استنباط می شود که قطب الدین حیدر شش ماه پس از عبور از چنگیزخان از آب موی (جیحون) در راه وفات یافته است. بر این اساس قبل از آن که چنگیزخان سمرقند را تسخیر کند در تعقیب سلطان محمد خوارزمشاه به ولایت زاوه آمده و این شهر را ویران کرده است.
با توجه به مطالب فوق، شهر زاوه در سال 618 ق. ویران شده و فوت قطب الدین حیدر حداقل شش ماه پیش از آن بوده است . اما این سؤال باقی است که قطبالدین حیدر چگونه به این دیار آمده و مبدأ و مقصد او کجا بوده است؟ در تذکرهها و کتابهای تاریخ، مطالب جسته و گریختهای در اینباره نقل شده است که نمیتواند چندان راهگشا باشد و از طرفی تاریخهای متفاوتی برای فوت او ذکر شده است که به احتمال فراوان دقیقترین آن سال 618 ق. میباشد که اکثر مورخان به این تاریخ اشاره کردهاند. با این حال قطبالدین حیدر، مطابق مستندات تاریخی تورانی و از شاهزادگان یا خانان ترکستان بوده است. در نام و نسب او اسامی و کلمات ترکی به چشم میخورد که خود مؤید تبار ترکستانی او است، همانگونه که اشاره شد، بناکتی نام او را «قطب الدین حیدربن تیموربن ابوبکربن سلطان شاهبن سلطانخان السالویه» ذکر نموده است. فصیحی خوافی کلمهی «سالویه» را «سالریه» نوشته و دولتشاه سمرقندی در تذکرهی خود این عنوان را «سالور» آورده است که در هر صورت اسامی «تیمور» و «سالور» و کلمهی «خان» در نام و نسب قطب الدین حیدر، ترک تباری و کلمات «سلطان» و «شاه» شاهزاده بودن او را ثابت میکند، یا دلیلی بر حکمرانی و امارت اجداد او بر نواحی ماوراءالنهر و یا بخش هایی از ترکستان میتواند باشد.
دولتشاه سمرقندی تصریح میکند که « قطب الدین حیدر و مطلق از ابدال، مردی صاحب باطن و اهل ریاضت بوده است. او مجذوب از مادر متولد شده و کرامات و مقامات او مشهور است و او از نژاد خاندان ترکستان است و عمر او صد و ده سال و به روایتی صد و چهل سال بوده است». بر این اساس و بنا بر گفتهی اکثر مورخان که سال وفاتِ قطبالدین حیدر را 618 ق. ذکر کردهاند، تاریخ تولد او حدود 508 ق. بوده است. بنا بر نوشته ی اکثر تذکره نویسان قطب الدین حیدر از سرزمین ماوراءالنهر و از حدود بلاد ترکستان و از ترکمانان خوارزمشاهی یا ترکمن های سالور بوده و احتمالاً از ظلم و جور حکمرانان و امرای آن سامان دلگیر شده و راه خراسان در پیش گرفته و در ناحیه زاوه منزل اختیار کرده است.
از این رو در منابع آمده است که قطب الدین حیدر زاوهای (508 تا 618 ق)، صوفی معروف ایرانی، مؤسس فرقهی حیدریه، از قلندران صوفیه و از عقلای مجانین (فرزانگان دیوانهنما) بوده است. پیروان او (حیدریه) جماعتی از قلندرانند که موی صورت خود را به آتش میسوخته اند و حلقه های آهنین و زنجیر و تبر از خویش می آویختند و این کار شعار ایشان بوده است، قطب الدین حیدر عمری دراز یافته و مریدان بسیار داشته است. در قرون بعد بعضی از بازماندگان و احفاد او از امیران خراسان بوده اند. مزار او معروف به تربت حیدری در شهر تربت حیدریه است که زاوه نام داشته و به نام او تربت حیدریه خوانده شده است.
قطب الدین حیدر تونی
گویا غیر از قطبالدین حیدر زاوه ای، شخصی دیگر به نام قطبالدین حیدر تونی وجود داشته است که او نیز از قلندران بوده ولی در قرن نهم هجری میزیسته است. در بعضی از مآخذ، دراویش حیدری یا حیدریان به قطب الدین حیدر تونی منسوب شده اند که به یقین این امر اشتباه است. چرا که قطب الدین حیدر مدفون در تربت حیدریه اصلاً تورانی است و قطبالدین حیدر قرن نهم نسبت تونی دارد. از این رو حافظ حسین کربلایی تبریزی (متوفی 997 ق.) دربارهی قطب الدین حیدر تونی (متوفی به سال 830 ق.) که از او با نام سلطان میدر حیدر یاد کرده، گزارش داده است: «مرقد و مزار آن جماعت حیدریان به طریق رهنمونی، سلطان میدر حیدر تونی رحمةالله علیه در درب اعلی [تبریز] تکیه ای است مشهور و معروف، وی از سلسله قلندریه است که متشبه به ملامتیه اند- مولد و منشاء وی از باکوی شروان است- سفر بسیار کرده، به بعضی از بلاد که میرسیده تکیه می ساخته و درویشی از درویشان خود را آنجا ساکن میکرده است».
از این رو معصوم علیشاه، قطب الدین حیدر از معاصران شیخ ابوالفتوح و از اهالی زاوه می شناسد و جماعت حیدریان را به وی منسوب می داد ولی یادآوری می کند که از مجلس اول و ششم مجالس المومنین در احوالاهل تبربز، چنین بر می آید که جماعت حیدریه به سید قطب الدین تونی مدفون در تبریز منسوب می باشد. معصوم علیشاه نیز اشاره می کند که در بستان السیاحه ذکر شده است که قطب الدین حیدر مقدم حیدریان است و در تربت اسحق خان که سه منزلی مشهد رضویه است مدفون است و نظرش از این توضیح این است که آنچه در بستان السیاحه آمده از مجالس المومنین صحیح تر است و نیز در سفرنامه ابن بطوطه شیخ حیدر را از اهالی زاوه (تربت حیدریه) معرفی می کند و طایفه حیدریه که از شعب صوفیه می باشند را به این شیخ منتسب می داند.
شیخ فریدالدین عطار نیز بر این باور است که قطب الدین حیدر از بزرگان عرفا بوده است و نسب وی به امام زاده عبدالله بن امام موسی کاظم (ع) می رسد و نسب سلوکش به محمد نجفی مستند است که وی را شاه ابدالان (عده ای از صلحا) می گفته اند و مظهر آثار غریبه بوده است. گویند آهن را در دست نرم می کرده و در تابستان میان آفتاب داغ می رفته و در زمستان میان برف می نشسته است و گاهی او را ذر بالای قبه یا شاخهه ی درختی می دیده اند که صعود پرندگان بر آن مشکل بوده است:
فراز و شیب ره از رهرو کرم می پرسی
که پیش مرغ هوا کوه و دشت یکسان است
با همه ی این مطالب که در مورد شخصیت قطب الدین حیدر نقل شده است بیشک نمیتوان عظمت و بزرگی این عارف و صوفی بزرگ را آنگونه که شاه سنجان بیان کرده است، نقل نمود. شاه سنجان درباره ی قطب الدین حیدر چنین میگوید:
رندی دیدم نشسته بر خشک زمین نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین
نه حق و نه حقیقت نه طریقت نه یقین اندر دو جهان که را بود زهره ی این
منابع:
1-بناکتی، داودبن محمد، 1348، روضه اولی الالباب فی معرفةالتواریخ و الانساب (تاریخ بناکتی)، به کوشش جعفر شعار، تهران، انجمن آثار ملی.
2-جوینی، عطاملک، بی تا، تاریخ جهانگشای جوینی، ج1، تهران، ارغوان.
3-خوافی، فصیح احمدبن جلالالدین، 1341، مجمل فصیحی، ج2، به تصحیح محمود فرخ، مشهد، کتابفروشی باستان.
4-سمرقندی، دولتشاه، 1366، تذکرةالشعرا، تهران، پدیده.
5-عبدالصمدی، محمود، 1361، سیری در تصوف و عرفان، تهران، گیلان:.
6-مصاحب، غلامحسین، 1345، دایرةالمعارف فارسی، تهران، فرانکلین: ذیل عنوان قطبالدین حیدر.
7-ابن بطوطه، 1361، سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه موحد، تهران، علمی و فرهنگی.
8-کربلای تبریزی، حافظ حسین، بی تا، روضات الجنان و جنات العدن، ج1، تصحیح جعفرسلطان، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
9-معصومعلیشاه، بی تا، طرائق الحقایق، ج2، بی جا، بی نا.
10-عطار، فریدالدین، 1335، خسرونامه، بی جا، بی نا: 41؛ رازی، امین احمد، بی تا، هفت اقلیم، ج2، تهران، علمی.
11-شیروانی، میرزا زینالعابدین، 1361، ریاض السیاحه، تصحیح اصغر حامدی ربانی، تهران، سعدی.
12-خواندمیر، غیاثالدین محمود، 1353، حبیب السیر فی اخبار افراد بشر، ج2، تصحیح دبیر سیافی، تهران، خیام.
نظر شما